«شیردالِ» روابط ایران و امریکا در دست کیست ؟!
..........................................................................................................................................................
منعکس شده در:
| سایت خبری تحلیلی تریبون | فرهنگ نیوز | عمارنامه |
..........................................................................................................................................................
«شیــــردال» موجودی افسانه ای و ترکیبی از «شیر» و «دال» (عقاب) است.موجودی که از همنشینی شیر و عقاب بدست آمده است (بدنِ شیر و سرِ عقاب).
می دانیم که «شیر» (از دیرباز) نماد کشور ایران بوده و «عقاب» امروزه نماد کشور امریکاست.
حال در جریان سفر رئیس جمهور کشورمان به نیویورک ، امریکایی ها یک جام شیردال را به هیئت ایرانی تقدیم کردند.
هدف از این کار بهتر شدن ارتباطات فرهنگی میان ایران و آمریکا بیان شده است.
اهدا ، یا بهتر بگویم باز پس دادن این جام از سوی امریکایی ها را می توان نمادی از اتفاقات رخ داده در جریان این سفر و تحولات حادث شده در رابطه ی ایران و امریکا دانست.
همنشینی و کنار هم قرار گرفتن «شیر» (ایران) و «عقاب» (امریکا) و یا به عبارت دیگر رابطه ی ایران و امریکا دراین جام باستانی نمود پیدا کرده است.
اما به راستی ، هدیه دهنده ی «شیردال» کیست ؟! یا بهتر بگویم ، «شیردال» از آن کدام طرف است و یا به عبارت دیگر در ایجاد رابطه میان این شیر و آن عقاب ، کدام طرف تعیین کننده و کدام طرف درخواست دهنده است ؟!
از ابتدای سفر دکتر روحانی به نیویورک شاهد زمزمه هایی پیرامون ملاقات حضوری دو رئیس جمهور ایران و امریکا بودیم.ملاقاتی حتی در حد یک خوش و بش اتفاقی! در راهروهای سالن اجلاس یا در حاشیه ضیافت شام و...
اما نهایتاً این ماجرا به یک تماس تلفنی 15 دقیقه ای ، آن هم در آخرین ساعات حضور دکتر روحانی در نیویورک ، ختم می شود.
تلفنی که می توان گفت همه ی آن حواشی و اخبار مربوط به ملاقات حضوری زمینه سازی ای برای آن بود.
شاید صرف یک مکالمه ی چند دقیقه ای میان رؤسای جمهور دو کشور مسئله ی پیچیده و خطیری به نظر نرسد ، اما از آنجایی که این تماس چند دقیقه ای شکستن تابویی سی و چندساله در روابط دو کشور بود ، حائز اهمیت است.
اما مسئله ی اصلی همان است که عرض کردم.اینکه در شرایط امروز کدام طرف خواهان رابطه و کدام طرف تعیین کننده ی آن است ؟!
و مسئله مهم تر چگونگی رفتارهاست که جایگاه هر طرف را در این بازی برقراری رابطه مشخص می کند.
مثلاً در مورد نقطه ی عطف این اتفاقات ، یعنی تماس تلفنی ، اینکه این تماس از سوی کدام طرف و به خواست کدام طرف است ، مهم است!
دکتر روحانی ، رئیس جمهور کشورمان در بدو ورود خود به کشور ، اظهار داشت که درخواست تماس تلفنی از سوی کاخ سفید بوده است.از آن طرف مشاور امنیت ملی امریکا مدعی است که تقاضای این تماس تلفنی از سوی هیئت ایرانی بوده است.
از این تناقض بوجود آمده در همین گام اول که بگذریم ، تعیین اینکه در واقعیت کدام طرف خواهان تماس تلفنی و در فاز بزرگ تر کدام طرف خواهان رابطه است ، بسیار مهم است.
اینکه امروز و در مواجهه ی سی و چند ساله ی انقلاب اسلامی با کانون و مرکز ثقل استکبار جهانی ، یعنی امریکا ، این کدام طرف است که برای حل مشکلات خود نیازمند طرف دیگر است ، مهم ترین مسئله در موضوع رابطه ی ایران و امریکاست.
تعیین این مسئله مشخص کننده ی نوع مناسبات و نگاه ها و موضع طرفین نسبت به این رابطه خواهد بود.
آیا امریکا امروز بخاطر تقابلش با جمهوری اسلامی شاهد شکست های یکی پس از دیگری در منطقه است (عراق ، سوریه و...) و برای بیرون آمدن از بحران های خود در منطقه نیازمند قدرت منطقه ای ایران است ؟!
یا این ایران است که در اثر فشار تحریم های اقتصادی برای حل مشکلاتش نیازمند امریکاست ؟!
درخواست مذاکره و دیدار و گفتگو و... میتواند نشانه ای از تعیین این نیازمندی باشد.
در ماجرای تماس تلفنی اگر گفته ی امریکایی ها صحیح باشد و درخواست تماس از سوی طرف ایرانی باشد ، این مسئله از سوی رئیس جمهور ایران به هیچ عنوان نه همراه با عزت است و نه حکمتی در آن نهفته و نه مصلحتی را بهمراه دارد.و جناب رئیس جمهور در این صورت باید پاسخگوی این حرکت غیرمنطقی و عجولانه باشد که نه تنها با انقلابی گری در تضاد است ، بلکه حتی با اصول دیپلماسی هم در تعارض است ، باشد.
اما ما فرض را بر دروغگویی امریکایی و صداقت رئیس جمهور خودمان گرفته و تقاضای تماس تلفنی را از سوی کاخ سفید می پنداریم.
کما اینکه این فرض با شرایط امروز و اتفاقات رخ داده در جریان سفر نیویورک سازگاری دارد و از پیش از این سفر هم شاهد درخواست های رسمی و غیر رسمی امریکایی ها برای ملاقات بین رؤسای جمهور بودیم که با استنکاف طرف ایرانی روبرو شد.
با این فرض ، پاسخ دادن طرف ایرانی به درخواست رابطه از سوی طرف امریکایی را می توان در قالب تاکتیک «نرمش قهرمانانه» تفسیر کرد.
با این پیش شرط که می بایست این نرمش ، نرمشی باشد که در آن ماهیت دشمن فراموش نشود.نرمشی که با درنظر گرفتن چالش اساسی میان انقلاب و نظام سلطه . نرمشی که حرکتی تاکتیکی برای اجرای فن بعدی در کشتی با طرف مقابل است.نرمشی که قهرمانانه است و با این نرمش ، دشمنیِ طرف مقابل فراموش نمی شود.
در واقع این حرکت درصورتی میتواند در قالب نرمش قهرمانانه بگنجد که اولاً نشان دهد این طرف امریکایی است که خواهان رابطه است نه طرف ایرانی و ثانیاً این رابطه به معنایی فراموشی دشمنی و بدطینتی طرف مقابل نباشد!
به عبارت دیگر نباید اجازه داد «شیردال» قصه ی ایران و امریکا ، هدیه ی امریکایی ها به ایران تفسیر شود و دنیای دیپلماسی طوری کارها رو جلو ببرد که دست برتر ایران به دست فرو تر تعبیر شود و در پی آن مناسبات به ضرر ما رقم بخورد.
هم امریکایی ها و هم دیپلمات های دولت محترم خودمان بدانند که شیردالِ روابط ایران و امریکا از ابتدا در مالکیت ما بوده و هست و این ما هستیم که چگونگی رابطه ی فی ما بین را از موضع عزت ، به شکلی حکیمانه و آنگونه که متضمن مصالح مان است تنظیم میکنیم!
..........................................................................................................................................................
پ.ن 1:
منتظریم نتیجه دیپلمات بودن دولت را ببینیم.دیگر کسی بهانه ی «نگذاشتند ، نشد» ندارد.
چشیدن طعم رابطه با امریکا برای آیندگان عبرت آموز خواهد بود!
در مطلب 61 هم عرض کردم که با امریکای امروز «برد - برد» ممکن نخواهد بود.و نتیجه ی این برقراری روابط در آینده ای نزدیک مشخص خواهد شد که یا امریکایی ها از موضع زورگویانه ی خود کوتاه آمده اند و آدم شده اند (که نزدیک به محال است) و یا اینکه طینت بد آنها برای کسانی که تمام هم و غم خود را صرف برقراری رابطه کرده اند و بدنبال حل مشکلات از طریق برقراری رابطه هستند ، مشخص خواهد شد و همه به این شعار خواهند رسید که فقط « مقاومت رمز پیشرفت» است.
پ.ن 2 :
درباره ی اتفاقات دیروز در مهرآباد:
اول اینکه ؛ حق اعتراض به دیپلماسی دولت برای همه بخصوص جوانان و دانشجویان محفوظ است و بعضی سعی نکنند با بُلد کردن حرکاتی مثل پرتاب کفش (که اصلاً معلوم نیست اتفاق افتاده یا نه!) اصل ماجرا ، یعنی اولاً دیپلماسی دولت در نیویورک و ثانیاً حق نقد و اعتراض به آن را به حاشیه ببرند.
(حرکات ناهنجار و غیراخلاقی نظیر کفش پرت کردن و... محکوم است!)
دوم اینکه ؛
در بدطینتی یک عده همین بس که ؛
عکس یک نفر را کفش به دست میگذارند کنار عکس یک جماعت «پلاکارد» به دست و حرکت ناهنجار آن فرد را تعمیم میدهند به همه ی آن جمعیت!
و عکس یکی از همان پلاکارد به دست ها (که الان دیگر باید کفش به دست خوانده بشود) را میگذارند کنار عکسش با دکتر جلیلی و نتیجه گیری میکنند که ...
فقط و فقط اظهار تأسف برای این بی اخلاقی های رسانه ای!
..........................................................................................................................................................
مطالب مرتبط:
منظور رهبر انقلاب از «نرمش قهرمانانه» چیست ؟!
در مذاکرات پیش رو ، کدام طرف «میوه» خواهد چید ؟!