داستان زندگی «خانواده ی آقای هاشمی» را وارد کتب درسی کنید!
..........................................................................................................................................................
منعکس شده در:
| شبکه خبری ، تحلیلی "تیتر یک" | پایگاه خبری تحلیلی حزب الله پرس |
| بچه های قلم | خبر فارسی | وبگاه جوان انقلابی | افسران |
| حرف تو | دانش روز | قطره | فدکیان |
..........................................................................................................................................................
مطلب زیر را در تاریخ 30 ام اردیبهشت 92 ، بعد از ثبت نام نامزدهای انتخابات در وزارت کشور و یک روز قبل از اعلام نتیجه ی احراز صلاحیت ها نوشتم.
مطلبی انتقادی درمورد جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی و خانواده ایشان که با زبانی نسبتاً طنز (از نوع تلخش) نوشته شده بود.
دلیل نگاشتن چنین مطلبی هم در آن برهه تصمیم و عزم ایشان برای کاندیداتوری انتخابات بود و بیان نظر شخصی ام درمورد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری.
همانطور که عرض کردم این مطلب یک روز قبل از اعلام نهایی افراد احراز صلاحیت شده توسط شورای نگهبان نوشته شده بود (در واقع شب قبل از اعلام نتایج آماده انتشار بود) اما از آنجایی که از روزهای قبل گمانه زنی ها و زمزمه های غیر رسمی ای مبنی بر عدم احراز صلاحیت ایشان به گوش می رسید ، مطلب را در آن شب منتشر نکردم و تا اعلام نتیجه ی بررسی های شورای نگهبان دست نگه داشتم.
پس از اعلام نتیجه و مشخص شدن عدم احراز صلاحیت ایشان هم دیگر دلیلی برای انتشار این مطلب ، که انتقادی به تمایل حضور مجدد ایشان (و در نتیجه خانواده ایشان با آن سوابق معلوم) در عرصه اجرایی کشور بود ، نمی دیدم.لذا این مطلب منتشر نشد.
اما حالا ...
پس از رقم خوردن نتیجه ی انتخابات و روی کار آمدن کاندیدای مورد حمایت ایشان و طی ایام پس از انتخابات و اتفاقات این روزها همانطور که پس از انتخاب جناب روحانی پیش بینی می کردیم ، جناب هاشمی تمام قد به عرصه اجرایی کشور و به تعبیری به قدرت بازگشته اند ، به گونه ای که گویا در این چند سال نقش پدر معنوی را برای دولت یازدهم بازی خواهند کرد.
اتفاقاتی نظیر دیدار جناب هاشمی با رئیس جمهور منتخب که در آن جناب هاشمی به خبرنگاران گفتند : " آمدهام ببینم که کارها خوب پیش میرود و یا خیر" (یا چیزی با همین مضمون)
و یا حضور خانواده ی جناب هاشمی در مراسم تحلیف و یا لیست وزرای پیشنهادی جناب رئیس جمهور که نام بسیاری از وزرا و نزدیکان جناب هاشمی در آن به چشم می خورد ، همه و همه نشان از بازگشت جناب هاشمی و بدنبال آن خانواده ی پر حاشیه ی ایشان به فضای سیاسی کشور و به قوه مجریه است.
در کل ؛ این عکس این مقدمه ی نسبتاً طولانی نگارنده را بخوبی به تصویر می کشد.انصافاً که باید دست عکاس را طلا گرفت:
سایه ی هاشمی بر سر دولت روحانی:
با این تفاسیر ، همان دلیلی که بخاطر آن ، مطلب زیر را در روزهای قبل از انتخابات نوشته بودم ، به شکلی دیگر محقق شده ، در نتیجه نیازی برای در بایگانی ماندن این مطلب ندیدم و آنرا منتشر میکنم.
(این توضیحات را عرض کردم که اولاً بیان کنم که هدف حقیر از نگاشتن چنین مطلبی چه بوده و ثانیاً اینکه بدانید وقایع مطرح شده در متن ، از دیدِ تاریخ 30 اردیبهشت 92 است)
مطلب منتشر نشده ی وبلاگ حــِــذر از تاریخ 30 ام اردیبهشت 92 :
داستان زندگی «خانواده ی آقای هاشمی» را وارد کتب درسی کنید!
چند روز پیش خبری منتشر شد که موجبات تأثر خاطرمان را فراهم کرد.
در خبر 1 آمده بود که با تغییرات حاصل شده در کتب درسی ، داستان محبوب و پربار «خانواده آقای هاشمی» از کتاب تعلیمات اجتماعی دبستانی ها حذف خواهد شد.حیف شد.داستان آموزنده ای بود برای دانش آموزان.حیف...
در این فکر بودم که حالا چه چیزی جایگزین داستان زندگی این خانواده خواهد شد که هم جذاب باشد و هم دارای تعالیم والای اجتماعی ، که این فکر به ذهنم خطور کرد که اصلاً چرا حذف شود «خانواده آقای هاشمی» ؟!
اصلاً کتاب تعلیمات اجتماعی بدون «خانواده آقای هاشمی» صفایی ندارد.بهتر است که حذف نشود اما می توان یک کار دیگر کرد.می توان در راستای سند چشم انداز چند ساله ، با یک حرکت تاکتیکی در حد تیکی تاکا ، بجای حذف داستان ، یک خانواده هاشمی دیگر را جایگزین کرد.یعنی اصل داستان را نگه دارند و برای تنوع از یک خانواده ی هاشمی دیگر استفاده کنند.
حال سوال اینجاست که کدام خانواده ی هاشمی می تواند داستان زندگی اش سوژه ی کتاب ها و رمان ها شود و سرشار از «تعلیمات اجتماعی» باشد ؟!
بله درست حدس زدید! خانواده محترم آقای «هاشمی رفسنجانی بهرمانی» ، البته ببخشید ، «آیت الله» اش از قلم افتاد.
خانواده ای که نقطه نقطه زندگی شان پر است از مسائلی که هر کدامشان به تنهایی می تواند یک کتاب آموزنده باشد در حوزه علوم اجتماعی و اصلاً پتانسیل آنرا دارد که موضوع پایان نامه دکتری قرار بگیرد ، چه برسد به کتاب سوم دبستان.
اقدام علیه امنیت ملی ، جاسوسی ، ارتباط با کشورهای بیگانه ، سوءاستفاده از قدرت ، سوءاستفاده از بیت المال ، تبعیض ، ساماندهی آشوب های خیابانی ، دعوت آشکارا به هرج و مرج و اختشاش، فساد مالی ، ایجاد اخلال در سیستم اقتصادی ، پولشویی و... همه و همه مسائلی «اجتماعی» و البته نه هنجار ، که ناهنجارهای اجتماعی هستند که می بایست در راستای همان سند چشم انداز چند ساله ، دانش آموزان به خوبی با آنها آشنا شده و تدابیر کافی جهت پیشگیری از بدام افتادن نسل های بعدی در این دام ها اندیشیده شود.
حال اگر انصاف را در نظر بگیریم و بدون هیچ جهت گیری سیاسی ، بخواهیم یک خانواده پیدا کنیم که بشود در بستر داستان زندگی آن ، تمام این ناهنجاری ها و جرایم اجتماعی را به نحو احسن و به صورت کاملاً تربیتی ، به دانش آموزان تفهیم کرد و آنها را با پیامدهای نامطلوب این مسائل آشنا کرد ، نام مبارک کدام خانواده به ذهن متبادر خواهد شد؟!
احسنت به هوشتان!
اصلاً مگر میشود اسمی از این جرائم بیاید و نام مبارکی از خانواده ی جناب هاشمی ، (که البته من دوست دارم «رفسنجانی» بخوانمشان) در میان نباشد؟
لنگه ندارند اعضای این خانواده حقاً و انصافاً.اگر این ها را نداشتیم چه می خواستیم بکنیم؟!
شما فقط در نظر بگیرید ، آقازاده «مهدی» را...
با اختلاس هایی که در زمان مدیریتش در اقصی نقاط سازمان ها و نهاد ها ، اتفاق افتاده اصلاً کاری نداریم ، اینکه در زمان حضورش در دانشگاه آزاد هزینه های موبایلهای شخصی خود و همسرش ، تلفن منزل،آرایشگر شخصی، گوسفند نذری عید قربان، ویزای خانوادگی دبی، قبض برق منزل، خرید از فروشگاه فرودگاه مهرآباد و حضور خانواده وی در کافی شاپ فرودگاه، بیمه نامه خودروی همسرش، هزینههای تمیز کردن شیشههای منزل و... از بیت المال (بخوانید بیت الحال) مصرف می شده 2 ، اصلاً هیچ ! به چشم نمی آید. اما انصافاً شما ببینید یک نفر مهندس آشوب های خیابانی و یک سطل آشغال آتش زن اجیر کنِ حرفه ای (عجب اصطلاحی) باشد، ارتباطش با آن ور آبی ها و «ضد» ها تابلو باشد ، فایل صوتی مکالمه تلفنی اش با ضد انقلاب خارج نشین را همه شنیده باشند (از جمله عمه قمر نگارنده) ، در این مکالمات به بالا و پایین نظام توهین کند و از افتخاراتش در خرابکاری بگوید و بخواهد با امریکایی ها ارتباط بگیرد که یک کمی فیتیله ی تحریم ها را بالاتر بکشند که اینجا این ها جلوی رقبای سیاسی شان بتوانند گارد بگیرند.کاری بکند که آن ضد انقلاب طرف مکالمه ، در فعالیت ضد نظام جلویش کم بیاورد 3 (همه رفقایش ، از جمله پسر صدام و سرهنگ قذافی ، باید کم بیاورند جلویش انصافاً ) ، سه سال فراری و لندن نشین باشد ، بعد با تمام این تفاسیر به حکم سنگین و لهِ لهِ کننده ی 6 ماه حبس محکوم شود ، بعد با خواهش و تمنا تشریف فرما شود اوین و نهایتاً فقط پس از دو ماه حضور در هتل اوین با وثیقه ای در حد یک ، یک و یک عالمه صفر ، از زندان راهی خانه پدری شود و پس چند ماه چرخ زدن در مملکت (احتمالاً با همان بنزهای ارزان تر از پژو) احظار (بخوانید دعوت) شود به دادگاه ، بعد بیاید جلوی خبرنگاران خنده ای مستانه بزند و برود.و در کمال آرامش به زندگی اش ادامه بدهد.تازه نمایشگاه کتاب هم برود ، به غذای روح هم برسد.
اعجوبه ای است انصافاً این آقا مهدی(بخوانید آقازاده مهدی) ؛ حق دارد پدر در وصفش بگوید :«... در دوران کودکی تیزهوشیات مایه اعجاب من بود. مکرر اتفاق افتاد که در خیابانهای تهران در حال رانندگی، من سرگردان میشدم و تو در سه- چهار سالگی راه را نشان میدادی و این صحنه، در سفر اروپا هم چند بار پیش آمد. البته آن وقت بزرگتر بودی و یک بار تحت تأثیر هوشات گفتم ابوعلی سینا میشود. این اسم در خانه برایت مانده. از آن روزی که به دوران تمییز رسیدی، با همسالان خود مخصوصاً در بین فامیل تفاوت فاحشی داشتی...».انصافاً این آقازاده چه دارد؟! «ایول» دارد.
یا مثلاً آقازاده فائزه ؛
مرد شماره یک خانواده در کف خیابان ها در سال 88 . مرد ؟! ببخشید تقصیر من نیست ، آقا یاسرشان (چهره ی صرفاً اقتصادی خانواده) گفته که مرد ترین عضو خانواده هاشمی (بخوانید خانواده «فخیمه» هاشمی) «فائزه» (بخوانید همان «فائزه».چیز دیگری نخوانید ها ، راضی نیستم) است.4 انصافاً کلام برحقی بوده این کلام جناب یاسر.مردی است برای خودش.فائزه خانم را می گویم.خطابه های آتشین اش در جمع سبزقباهای فیروزه ای پوش در خیابان های 88 را به یاد بیاورید.بچه های بسیج مسابقه گذاشته بودند در دستگیری اش ، اما پس از هر بار ، با سرعت نور آزاد می شد این آقازاده ی ضد امنیت ملی.اما از حق نگذریم در آخر مردانگی اش را ثابت کرد و دوره ی محکومیت خود را (که البته 6 ماه بیش تر نبود) به طور کامل در هتل اوین گذراند.
این خانواده است دارد آقای «آیت الله» ؟!
مادر خانواده را بگو.پیام تکان دهنده و دیپلماتیک حضرتشان هنوز هم که هنوز است در گوش هواداران پیچیده و جان نوازی می کند.آنجا که شناسنامه بدست ، بعد از ادای تکلیف خود در پای صندوق های رأیِ 88 ، به خبرنگار که از ایشان توصیه ای خطاب به هواداران میخواهد ، می گوید (بخوانید می فرماید) «اگر تقلب کردند ، هوادار ها بریزند تو خیابون ها»
بنازم این عمق دید استراتژیک و تیزبینی مثال زدنی را.فقط از محفل گرم این خانواده است که یک چنین انسان های ژرف نگری بیرون می آید.از کجا فهمیدید که قرار است تقلب شود؟! حالا که فهمیدید یا بهتر بگویم احتمالاً در جلسات خصوصی خانوادگی از زبان سایر اعضای فعال خانواده در سال88 شنیده اید ، چرا انقدر صریح و بی مقدمه پیام می دهید ؟!
یکی نیست بگوید شما به همان مهمانی های تان با همسر قذافی و ملک عبدالله برسید5 ، با هواداران عزیز و دوست داشتنی! جنبش سبز چه کار دارید ؟!
البته نقش آفرینی های ایشان در 88 فراتر از این قبیل بیانیه های سرپایی بوده و ایشان نقش محوری ایفا میکردند در خانواده. تا آنجاییکه آقا یاسرشان میگوید :" (در اتفاقات88) پدرچشم به مادرم دوخت و تاکید کرد «بچهها را اذیت خواهند کرد و شما باید خیلی تحمل داشته باشی.»" 4 عجب صحنه ی تراژدیکی بوده آن لحظه ی چشم دوختن !
اصلاً جگر آدم کباب می شود از این جمله : " بچهها را اذیت خواهند کرد"
جل الخالق...
انصاف را در نظر بگیرید.کجای ایران دیگر یک چنین خانواده ی با کمالاتی پیدا می شود ؟! همه اعضای خانواده از نخبگان فکری و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ضدفرهنگی و... بحساب می آیند.همه عالم اند و علامه ماشاالله...
اتفاقاً مادر خانواده هم در یکی دیگر از مصاحبه هایشان به این مسئله اشارتی داشته اند:
مصاحبه کننده : با توجه به اثرگذاریای که خانواده هاشمی داشته و دارد، چقدر راجع به مسائل مهم در داخل خانواده تشکیل جلسه میدهید، راجع به انتخابات، اخبار و…؟
مصاحبه شونده (مادر خانواده) : همه در خانواده هاشمی خودشان عالم هستند و احتیاج ندارند جلسه تشکیل بدهند.
اینجاست که شاعر میگوید : من حرف دیگه ای ندارم...
اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است.بگذار از بزرگ خانواده ، حضرت «آیت الله» بگویم.بزرگ خاندان هاشمی ، جناب اکبر آقای رفسنجانی (حفظه ا...).
چه بگویم ؟! از کجایش بگویم ؟! از افتخار به نامه های بدون سلام و والسلام بگویم یا از آخرین نماز جمعه ی حضرتش ؟!
نه! اصلاً رها کنیم این زخم های کهنه را . بگذارید از همین روزها بگوییم.از ویراژ دادن کاروان بنزها (همان بنزهای ارزان تر از پژو) در مسیر جماران – وزارت کشور بگوییم و از بالارفتن فشار خون بعضی ها و پایین آمدن نرخ ارز حرف بزنیم که به قول معروف کمی جگرمان حال بیاید.چه کنیم دیگر ما قشر مستضعف و آسیب پذیر (بقول آقایان) دلخوشی مان به همین است دیگر.تفریح مان شده پیگیری اخبار مربوط به بالا و پایین شدن نرخ ارز و طلا و پسته و...
گفتم پسته یاد شب عید افتادم.یادش به شر.عید امسال اولین عیدی بود که آجیل مان پسته نداشت.با خودم فکر میکردم ای کاش بنزها شب عید هم یک چرخی در خیابان ها میزدند بلکه قیمت پسته هم کمی مورد نوازش قرار میگرفت.فکرش را بکنید! چه میشد اگر میشد! بازار پسته که دیگر بیش از سایر کالاهای ضروری این روزهای سبد خانوار ، به حضرت آیت الله ارادت دارد و بدیهتاً نوسانات نرخ آن بیش از دیگر کالاها می تواند تحت تأثیر «چرخ زدن های بنز ها در خیابان» باشد.
بگذریم! بالاخره از هر مسیری و از هر مبدأ ای بنز ها رسیدند به مقصد و حضرت آیت اللهِ هفتاد و نه ساله به سختی و بامشقت لرزش دست ، قلم را بدست گرفت و فرم پر کرد برای ریاست جمهوری.باز هم خلقی دیگر از عجایب توسط این خانواده با برکت! و باز هم جل الخالق!
انسان هشت سال قبل با آن وضع شکست بخورد ، چهار سال قبل کاندیدای مورد حمایتش با آن یکی وضع شکست بخورد ، بدتر از آن ، با آن موضع گیری های پس از انتخابات چهار سال قبل ، آن وضع (همان وضع) را به بار بیاورد ، باز با همه ی این «اوضاع» (جمع مکسرِ «وضع») در سن هفتاد و نه سالگی بیاید دوباره کاندیدای ریاست جمهوری بشود ؟! انسان متحیر می ماند از این خانواده (به قول دوستان اصلاً یه وضعی !!! )
کاری نداریم! به هر حال معظم له مصلحت را این چنین تشخیص داده اند.به هرحال شغل و تخصص شان است «تشخیص مصلحت». اما از آنجایی که ممکن است ایشان مصلحت چیز و کس (چیزها و کسان) دیگری غیر از مصلحت نظام را در نظر گرفته و عزم کاندیداتوری کرده اند ، از شورای محترم نگهبان خواستارم با توجه به موارد بالا در بررسی صلاحیت نامبرده ، مصلحت عقل و دین و مردم و خدا و پیغمبر را درنظر بگیرند.(این قسمت آخر را نامه اداری در نظر بگیرید)
حال اگر از درخواست کاملاً رسمی ام از شورای نگهبان (که کاملاً نامحسوس آنرا مطرح کردم) بگذریم ، نمی شود بیخیال درخواست اولم شد.داستان خانواده ی آقای هاشمی و کتاب بچه دبستانی ها را می گویم.انصافاً ، به قول دوستان «بالا غیرتاً» یک چنین خانواده ای را کجا دیگر می توانید پیدا کنید ؟! یک همچین پدری ، یک چنین مادری و چنین فرزندانی ؟!
باور کنید که خاص است این خانواده.فرق دارند با بقیه مردم اصلاً.درست است که بر اساس اصل 19 قانون اساسی مردم از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود ، اما آن برای کتاب ها و قصه هاست در واقعیت گویی فرق هست میان این خانواده و سایر خانواده ها.فرق هست میان فرزندان این خانواده با فرزندان مردم.
در پایان باز هم پیشنهاد خود را مبنی بر استفاده از داستان زندگی این «خانواده هاشمی» در کتب درسی بمنظور درس عبرتی برای سایرین! مطرح میکنم.امید است که نسل های آینده مفاهیمی همچون عدالت و سازندگی و آزادی و برابری انسان ها و ... را از اعضای این خانواده بیاموزند و همچون ما عینیت بسیاری از وقایع و شخصیت های تاریخی را شخصیت اعضای این خانواده ببینند.
والسلام...
....................................................................................................................................................................
پ.ن 1 : بخاطر فرمایش حضرت آقا ، اگر نقدی هم داشته باشیم به دولت جدید و جناب روحانی فعلاً دست نگه داشته و مطرح نمی کنیم.با این وجود این مطلب اگرچه درمورد جناب هاشمی و خانواده ایشان بود اما تذکر و هشداری به رئیس جمهور محترم بود که یادشان باشد که رأی دهندگان به ایشان ، به ایشان رأی داده اند نه به جناب هاشمی.پس سعی کنند شرایط طوری رقم نخورد که اینطور به نظر برسد که دولت یازدهم ، دولت جناب هاشمی است.
پ.ن 2 : : در سراسر مطلب با وجود نقدهای جدی و درد دل های شدیدی که نسبت به جناب هاشمی و خانواده شان وجود دارد ، سعی کردم جانب انصاف و ادب را رعایت کرده باشم.امیدوارم از این مطلب سوءبرداشت توهین نشود
پ.ن 3 : ان شاالله که "عمو فیلترچی" در دولت تدبیر و امید دارای سعه صدر بالایی باشد!
....................................................................................................................................................................
* مطلبی دیگر برای حضرت آیت الله :
حضرت آیت الله! ما با اسرائیل سر جنگ "داریم"...
* در همین رابطه ببینید:
مستند پایان مدار
....................................................................................................................................................................
2- شباهتهایی که «بچه هاشمی رفسنجانی» با «بچههای مردم» دارد! (رجانیوز)
3- خبر رجانیوز
4- یاسر هاشمی:فائزه مردترین عضو خانواده ما است! (خبرگزاری فارس)
5- مصاحبه ی عفت مرعشی با ماهنامه مدیریت ارتباطات
به قول معروف ترکوندید............
هم پوستر هم متن عالی بود عالی