«رخنه ی فرهنگی» را نمیتوان با سبد کالا ترمیم کرد!
....................................................................................................................................
منعکس شده در:
| رجانیوز | عمارنامه | حزب الله پرس | مفیدنیوز | افسران | مؤسسه فرهنگی هنری شهید آوینی |
| حرف تو | روایت نو | شبکه اجتماعی آیتگ | شبکه اجتماعی کلوب | خبرپو |
....................................................................................................................................
« امیدوارم که مسئولین فرهنگى توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود کرد، بىملاحظگى نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهى فرهنگى بهوجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهى نقدى داد؛ اینجورى نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادى دارد.»
***
کتاب «دغدغه های فرهنگی» بر اساس همین دغدغه ی حساس و حیاتی ایشان درباره مقوله ی فرهنگ شکل گرفته و بخوبی به این موضوع پرداخته است.
آنجا که ایشان در سخنان مهمی در سال 73 پس از اینکه بیان می کنند که در عالم سیاست در موضع قدرت هستیم و بنده هیچ دغدغه ای ندارم و ... و همچنین در عرصه ی مسائل اقتصادی هم (با وجود مشکلاتی که وجود دارد) دل نگرانی ندارم و کار در حال انجام گرفتن است ، اظهار می دارند که :
«و اما در عرصه ی فرهنگ ، بنده به معنای واقعی کلمه ، احساس نگرانی می کنم و حقیقتاً دغدغه دارم.این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی بخاطر آن گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند.من چنین دغدغه ای دارم...»
(بیانات در جمع مسئولین و فعالان فرهنگی ؛ 73/4/22 - کتاب دغدغه های فرهنگی ، ص 18 )
در اینجا قصد پرداختن به دغدغه های فرهنگی ایشان و اولویت ها و راهکارها و... نداشته و فقط نکاتی را درباره اصل این نگرانی عرض میکنم.
***
اول اینکه بعضاً مشاهده می شود افرادی متولی امور فرهنگی می شوند که یا توانمندی و تخصص لازم را نداشته و یا دغدغه های فرهنگی ایشان بسیار نازل و کم ارزش بوده و نگاه شان به امور ویترینی و کم اهمیت فرهنگی محدود است.
در همین جلسه رهبر انقلاب ، که می شود ایشان را سوای از بحث رهبری و احاطه بر شرایط و مسائل کشور ، یک خبره ی فرهنگی قلمداد کرد ، در یک جمله اشاره ای کوتاه می کنند که اگر در آن تأمل شود ، عمق فاجعه روشن خواهد شد:
«...متأسفانه خیلی از مسئولین فرهنگی ما، با مسائل فرهنگی، در میدان مرتبط نیستند [که مثلاً] کتاب بخوانند، کتابهای گوناگون را ببینند؛ غالباً برکنارند...«
این مسئله در سال های گذشته هم مورد اشاره ی ایشان واقع شده است.مثلاً در جایی فرموده اند که:
«همه ی کارها را خبره ها انجام می دهند.چرا کار فرهنگی را خبره ها نباید انجام دهند و هرکسی وارد میدان کار فرهنگی بشود و چیزی بگوید و نظری بدهد و اقدامی کند؟!...»
(کتاب دغدغه های فرهنگی ، ص 21 )
کاربلد نبودن و فرهنگی نبودنِ مسئولین فرهنگی کشور می تواند یکی از بزرگترین آسیب های این حوزه باشد.
در کنار این مسئله ، بحث مهم دیگری که در صحبت های رهبر انقلاب در دیدار خبرگان به چشم میخورد که میتوان آنرا علاجی برای معضلات فرهنگی و راهکاری برای جامه ی عمل پوشانیدن بر دغدغه های بزرگ فرهنگی ایشان دانست ، بحث «جوانان انقلابی و جناح فرهنگی مؤمن» است.جوانانی که رهبر انقلاب شأن آنها را بالاتر از جوانان انقلابی اولِ انقلاب دانسته و در موردشان فرمودند:
"...اساس این ایستادگى، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزى، بر حفظ فرهنگ اسلامى و انقلابى است و تقویت جناح فرهنگى مؤمن، تقویت این نهالهایى که روییده است در عرصهى فرهنگ؛ بحمدالله جوانهاى مؤمنِ خوبى داریم در عرصهى فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضى جوانند، بعضى دورهى جوانى را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگى کم نداریم...
واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابىاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلى میروند توى میدان؛ اینها هستند. افرادى که نسبت به این جوانها با چشم بدبینى نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامى خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانى کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این جوانهاى مؤمن را طَرد کنیم و منزوى کنیم؛ که البته منزوى هم نمیشوند؛ آن جوانهاى مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم..."
به وضوح روشن است که با شرایطی که متأسفانه از برخی مسئولین و متولیان امور فرهنگی متصور است و با توجه به انگیزه ها و توانمندی های موجود در قشر جوان انقلابی کشور ، تنها راه برطرف شدن این نگرانی مهم ، سپردن امورات فرهنگی کشور به دست این نسل تربیت شده ی انقلاب است.
البته با توجه به نگاه مدیریتی موجود در دولت فعلی تا حد زیادی امیدی به این مسئله نیست و نه تنها اراده ای برای استفاده از ظرفیت بالای این جوانان وجود ندارد که حتی بعضاً تلاش هایی هم برای منزوی کردن این قشر دیده می شود که صدالبته ناکام خواهد ماند.
***
نکته ی دومی که می تواند موجب نگرانی در عرصه ی فرهنگ شود ، «استفاده ی ابزاری از مسائل فرهنگی در جهت اهداف سیاسی» است.
میتوان با اطمینان کامل تصریح کرد که در گفتمان انقلاب اسلامی مقوله ی فرهنگ اولویت اول و مهم ترین حوزه است.با نگاهی گذرا به بیانات رهبر انقلاب میتوان این مسئله را دریافت:
- باید مسئله ی فرهنگ را با کلیتش ، مسئله ی اول این کشور بحساب آورد...
- بسیاری که از مشکلاتی که به نظرمان میرسد در صحنه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و یا حتی سیاسی داریم ، اگر کاوش کنیم به مشکلات فرهنگی برمیگردد...
- واقعاً کار فرهنگی مهم است.بیش از کار سیاسی ، باید برای شما کار فرهنگی اهمیت داشته باشد...
- این هم خودش یک کار فرهنگی است که انسان تلاش کند مردم رشد سیاسی و قدرت تحلیل و بینش درست پیدا کنند...
(کتاب دغدغه های فرهنگی - ص 21 تا 23 )
حال ، این «فرهنگ» که می بایست نسبت به مسائل سیاسی در اولویت باشد ، بعضاً به شکلی ناجوانمردانه به ابزاری در دست سیاسیون تبدیل می شود که به کمک آن به اهداف سیاسی شخصی و یا حزبی خود برسند.
شاید بتوان سیاست های فرهنگی و فرهنگ سیاسی دولت اصلاحات را جلوه ای واضح از این رویکرد دانست که با بازی با کلماتِ ظاهرفریبی چون آزادی و ... و با هدف ایجاد جاذبه در اقشاری از مردم و بخصوص جوانان ، بدنبال تثبیت و حفظ قدرت سیاسی خود بودند.به عبارت دیگر میتوان آنرا ذبح شدن فرهنگ جامعه پیش پای مطامع سیاسیِ یک گروه خاص دانست.
اگرچه سیاست های فرهنگی دولت قبل هم چنگی به دل نمی زد و به گونه ای سردرگمی و بلاتکلیفی را می شد در آن دید اما متأسفانه بنظر میرسد در دولت جدید مجدداً شاهد بازگشت این تفکرِ سوء استفاده ی سیاسی از فرهنگ هستیم.
قصد موشکافی و بررسی رویکردهای فرهنگی دولت جدید را نداریم اما از عمر چند ماهه ی دولت و اظهارنظر ها و اقدامات فرهنگی آن بوی این سیاست ناجوانمردانه فرهنگی به مشام میرسد.
تقلّای رسانه ای برخی از مسئولین دولتی در حمایت از شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک و دم زدن از موافقت شان با رفع فیلتر آن ، چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن را می توان در جهت همین رویکرد تفسیر کرد.
سوای از ترویج فساد و فحشا و... ، از نقش این قبیل رسانه ها در تغییر سبک زندگی و جهت دهی به چگونه فکر کردن مخاطبان خود نمیتوان چشم پوشی کرد.
ابزارهایی همچون فیسبوک نقش عمده ای در ضربه زدن به مسئله ی مهم فرهنگ دارند اما آن نگاه ناجوانمردانه ی سیاسی حاضر است به قیمت این آسیب بزرگِ فرهنگی ، به اهداف سیاسی خود ، نظیر پیروزی در انتخابات ها و... برسد.
این نگاه را می توان در سینما و جذب قشر هنرمند ، در موسیقی و مباحثی که در رابطه با خوانندگی زنان مطرح شد و یا در مسئله ی ممیزی کتاب و ... مشاهده کرد.
***
در کل می توان گفت این دو مسئله یعنی ناتوانمندی مسئولین فرهنگی و استفاده ی ابزاری از فرهنگ در جهت اهداف سیاسی می تواند موجب یک نگرانی عمیق در حوزه ی فرهنگ شود.نگرانی از بروز مسائلی در نتیجه ی این دو عامل که می تواند به مرور تبدیل به معضل و بحران شود که دیگر قابل جبران نباشند و یا جبران آنها بسیار پرهزینه باشد.
این نگرانیِ بجا هشدار می دهد که مسئولین مراقب باشند که اگر رخنه ای در فضای فرهنگی ایجاد کنند آسیب آن بعدها نمایان شده و ترمیم آن هم ممکن نخواهد بود!
مسئولین آگاه باشند که «رخنه ی فرهنگی» را نمیتوان با سبد کالا ترمیم کرد!
حال چه سبد کالای اقتصادی و چه فرهنگی...
....................................................................................................................................
پ.ن :
جناب روحانی با تعریف کاریکاتورگونه ای از اعتدال (که حالا ان شاالله مفصل از این واژه خواهیم نوشت) ، عده ای را افراطی رقم زده اند و هرچه دارند بر سر این جماعت می کوبند.در جایی گفته بودند که "ما با همه توان میخواهیم افراطیون را به انزوا برانیم." و در همین راستا شاهد بسته شدن و یا تذکر گرفتن برخی روزنامه های منتقد و یا به دادگاه احظار شدن نویسندگان شان و یا شکایت از برخی از نماینده های مجلس منتقد به دولت بودیم.
اصلاً دوست ندارم این تعریف ایشان از افراطیون و تلاش برای انزوای آنها را بگذارم کنار این جمله ی آقا که فرمود "[نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این جوانهاى مؤمن را طَرد کنیم و منزوى کنیم؛ که البته منزوى هم نمیشوند؛ آن جوانهاى مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم..."
اما دوست دارم این جمله ی شهید همت (از افراطیون نسل اول ) را برایشان یادآوری کنم :
«زمان بازرگان به من برچسب فدایی زدند ، زمان بنی صدر هم برچسب منافق
هرقدم که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب بارانمان کردند
حالا روزی ده برچسب دشت می کنیم ، اما عزیزان من دلسرد نباشید ؛
حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند!»
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/node/39683
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
http://ammarname.ir -- info@ammarname.ir
یا علی