روایت سایت حیات طیبه از «وبلاگ حــِــذر»
در این گزارش سایت حیات طیبه (سایت ستاد مردمی دکتر جلیلی) آمده است:
هم زمان با اتمام انتخابات و تعیین رئیس جمهور قانونی ایران در چهار سال پیش رو، حامیان گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب برخلاف انتظار خیلی ها به جای انفعال و سرخوردگی از همان شب اعلام نتایج دور هم جمع شدند و با روحیه ای که به برنده های رقابت می خورد از تکلیف آینده شان حرف زدند و خندیدند. هنوز سیل تبریک ها به سوی رئیس دولت جمهور مردم ادامه داشت که جشن جمهوریت نظام اسلامی شان را برگزار کردند و هنوز چیزی از شکست شان در انتخابات نگذشته که آرایش تهاجمی گرفته اند برای غلبه بر یاس و سرخوردگی و انفعال.
یکی از ظرفیت هایی که در ایام تبلیغات انتخاباتی فعال شد وبلاگ ها و وبلاگ نویس ها بود. عده ای از قبل این کاره بودند و عده ای هم به ضرورت زمانه و برحسب تکلیف دست به کیبورد برده بودند و شده بودند صاحب یک ستاد مجازی تبلیغاتی. هر کس به طریقی
سایت حیات طیبه که در ایام انتخابات سایت رسمی دکتر سعید جلیلی بود تبدیل شد به سایتی خبری تحلیلی با محوریت گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب و در پی همان ظرفیت هایی که باید آزاد شوند و حالا بار آزاد کردنشان در عرصه ای دیگر بر دوش ماست.
دوستان زیادی در پیام هایی که ذیل مطالب می گذارند درخواست دارند فعالیت سایت تعطیل نشود. اما نکته ی جالب این است که وبلاگ ها و سایت های مختلفی بعد از انتخابات فعالیت خود را ادامه داده اند و معتقدند باید همانند ایام تبلیغ انتخابات فعالیت کنند و گفتمان خود را ترویج و تبلیغ کنند.
در این مطلب قصد دارم سری به یکی از این وبلاگ ها بزنم تا قسمت هایی از آن را با هم بخوانیم. خوب است دوستان دیگر هم همین کار را برای وبلاگ های دیگر انجام دهند. اصلا شاید خوب یاشد مسئولین سایت قسمتی از سایت را به مطالب وبلاگ ها اختصاص دهند.
وبلاگ حذر کاملا انتخاباتی است. پر از مطالبی که قبل و بعد از انتخابات نوشته شده است. میلاد گودرزی در یکی از مطالب خود به نام “برگ برنده ای که فهمیده نشد …” پیشواز رفتن در انتخابات را یکی از سنت های خوب می داند و به دوران دعوت از آقای جلیلی برای کاندیداتوری میپردازد:
“از پیرمرد هایی که بین صفوف نماز جمعه طرف رو میدیدند تا بچه دانشجوهایی که به لطف میهن بلاگ و بلاگفا صاحب رسانه شده بودند، شروع کردند به نامه و طومار و کمپین دعوت که جناب، برادر، دکتر، بیا کاندیدا شو که یکی باشه که بشه با خیال راحت بهش رأی داد.”
نویسنده وبلاگ حذر از مزایای آمدن جلیلی می گوید و دلایل رأی نیاوردنش تا برسد به حرف اصلی اش:
“جمله ی آخر را به کسانی عرض میکنم که با وضو و ذکر یاابالفضل سر صندوق حاضر شدند و نوشتند “سعید جلیلی” ؛
به رأی خود افتخار کرده و آنرا حفظ کنید برای خودتان، رأی تان را تغییر ندهید، رأی تان هنوز هم سعید جلیلی باشد. نه شخص سعید جلیلی، که کسی که سنگ گفتمان انقلاب را به سینه میزند، شاید در ادوار دیگر و در انتخابات های دیگر نامش چیز دیگری باشد، مثلاً جلیل سعیدی، اما نماینده و علمدار این گفتمان باشد. رأی تان را حفظ کنید، یعنی معیار رأی دادن تان را حفظ کنید.
اگر در این ماه های اخیر کار تبلیغی و ستادی و … انجام دادید، آنرا حفظ کنید نه برای شخص سعید جلیلی، که برای گفتمان او که گفتمان انقلاب بود. نه برای انتخابات، که اصلاً برایمان آنقدری مهم نیست که بخواهیم هدف کارهای مان را آن قرار بدهیم که برای انقلاب. نه برای جذب رأی خاکستری که برای جذب رفقا و هم شهری ها و هم وطن هامون، برای آشنا کردن آنها با مقولاتی قریب و غریب …
و از همه مهم تر برای انجام “تکلیف” … بله “تکلیف”….”
گودرزی در ادامه مجموعه پوسترهایی که در این مدت در وبلاگ اش کار کرده بود را قرار می دهد.
نویسنده وبلاگ حذر در یکی دیگر از مطالب اش تحلیل خود را از شکست در انتخابات با تیتر “قافیه را نه در میدان سیاست که در میدان «فرهنگ» باخته بودیم!” بیان میکند.
گزیده هایی از نوشته ی گودرزی را در ادامه می خوانیم:
“قبل از آنکه بخواهم نظر خودم رو درمورد آرایش آرا و فرد منتخب عرض کنم، با کمال احترام، به رئیس جمهور منتخب مردم و همچنین طرفداران ایشان تبریک عرض می کنم.
بله ! تبریک… نه با سر و صدا ادعای تقلب میکنم، نه سطل آشغال شهرداری به آتش میکشم و نه چون در ظاهر رقابت را باخته ام، زیر میز بازی میزنم. این کارها را “بی فرهنگی” میدانم، پس تبریک میگویم.”
وی به دلایل مختلفی که برای شکست اصولگرایان ذکر می شود اشاره می کند تا به نظر خودش برسد:
“اما از نظر بنده باخت ما در جای دیگری اتفاق افتاده است ، خارج از دنیای سیاست… رفقای همفکر من ! ما قافیه را در دنیای سیاست نه، در دنیای “فرهنگ” باخته ایم…
عزیزان هم نظر من که ادعا میکنید و می کنیم که کار فرهنگی می کنیم و در عرصه های جنگ نرم و کذا و کذا ، این چنین و آنچنان فعالیت میکنیم ، از نظر حقیر نتیجه ی انتخابات روز جمعه، نتیجه ی ضعف ما در کار فرهنگی در طول این سالیان اخیر است.”
وی ادامه می دهد:
“باید اندیشید که چرا وقتی سعید جلیلی از ظرفیت انقلاب و اسلام حرف میزند، حرفش فهمیده نمی شود و گنگ بنظر می آید؟!
چرا وقتی گفته می شود که اگر ما در حوزه ای پیشرفتی داشته و داریم بخاطر قرابت کارمان با مبانی اسلام بوده و هرجا که عقب ماندگی ای هست، بدلیل زاویه گرفتن از آن اسلام ناب، این حرف ثقیل بنظر میرسد برای خیلی و جلب نظر نمی کند ؟! بعضی از دوستان میگفتند این جور حرف زدن های این جلیلی شما “رأی جمع کن” نیست.حرف من همین است ، که چرا؟!!! چرا نباید بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب اسلامی ، دم زدن از گفتمان انقلاب رأی جمع کن نباشد ؟!
منظورم نه این است که مردم از انقلاب زده شده اند و… نه.اگر چنان بود درصد مشارکت در انتخابات این چنین نبود و شاهد صف های طویل پای صندوق های جمهوری اسلامی نبودیم.منظور این است که چرا حرف های اصولی و مبنایی مان در حوزه ی حکومت و… فقط برای قشر خاصی مفهوم است و از آن استقبال می شود و از جانب بسیاری اصلاً فهمیده نمی شود؟! بنظر حقیر اگر گفتمان سعید جلیلی درک نشد و از آن طرف وعده های عوام پسند … با اقبال مواجه شد، بخاطر ضعف ما در کارهای فرهنگی و تربیتی بوده است. این ما بوده ایم که نتوانسته ایم آن کار تربیتی لازم را که برای عموم مردم بخوبی انجام دهیم.این ما بوده ایم که نتوانسته ایم گفتمان انقلاب را ، نه خود انقلاب را ، خوب تبیین کنیم.”
وی مطلب خود را با این توصیه تمام می کند که:
“عزیزان من حوزه “فرهنگ” است که مهجور است و نمود آن در عرصه ی سیاست دیده شد پس بیایید آستین بالا زده و یا بهتر بگویم ، “بالاتر” زده و دست به کار شویم.بیایید «حماسه ی فرهنگی» را هم بگنجانیم در برنامه مان…
بسم الله…”
رأی خودتان، رأی تان را تغییر ندهید، رأی تان هنوز هم سعید جلیلی باشد. نه شخص سعید جلیلی، که کسی که سنگ گفتمان انقلاب را به سینه میزند، شاید در ادوار دیگر و در انتخابات های دیگر نامش چیز دیگری باشد، مثلاً جلیل سعیدی...
شما می دونید من به عنوان یک دانشجوی ساده، چه کمکی می تونم به گفتمان انقلاب و آزاد سازی ظرفیت ها بکنم؟